در خیال خویش
ضریحت را
با آب دیدگانم غبارروبى مى کنم
و با نسیم
کبوتران ضریحت را
در دیدگانم
مجسم مى کنم
و بر گنبد طلایى ضریح تو
طواف مى گذارم
چشم هایم؛ شیدا...
براى یک لحظه
یک ثانیه
حضور صمیمى ات را
در ضریح ترسیم مى کند
و من
بى قرار مثل یک قطره حباب
رنگین ترین رؤیا
و مجنون ترین مجنون مى گردم
و از خطوط سبز تخیل
بر وادى عشق تو گام مى نهم
و در سفر به نزد تو
یا غریب الغربا
حکایت هاى خسته جانم را بازگو مى کنم
و کبوتر ذهنم را
از حرم تنگناى خویش
بر وادى عشق تو رهسپار مى گردانم
السّلام یا عشق
به فکر نمازت باش ، مثل شارژ موبایلت!
با صدای اذان بلند شو مثل صدای موبایلت!
از انگشتانت برای ذکر استفاده کن مثل صفحه کلید موبایلت!
قرآن را همیشه بخوان مثل پیام های موبایلت!
امام صادق (ع) فرمودند:
لا یَنالُ شَفاعَتَنا مَن استَخَفَّ بِالصَّلاةِ؛
هرکس نماز را سبک بشمارد ، بشفاعت ما دست نخواهد یافت.
اللــ ه اکبــر . . .
چکــ فــردا
فـوتـبـال امشبــ
چــرا زنگــ نـزد
کـاش یـارو رو میـزدمـ
شهـریـ ه دانشـگاه
فـردا شبـــ مهمـونـی دعـوتیم
عجبــ مـاشینی بـود تـوی دانـشگـاه
فـلانـی خیـلی افـاده ای بـود
چـ ه کسـی تـاییـد صـلاحیتــ میشـ ه؟
کـی رأی میـاره ؟
چـرا کسـی نظـر نمیــذاره؟
السـلام علیـکم و رحمـة اللــ ه و بــرکـاتــ ه
" گـاهـی در نمـازهای مـا همـ ه چی هستـــ الا " خـدا " ....
شما خسته نشدی از جلوه نمایی تن در بازار اسیران هوی و هوس ؟!
خسته نشدی از حقارت و ضلالت ؟!
خسته نشدی از خون کردن دل مهدی فاطمه (س) ؟!
خسته نشدی از عهد شکنی های پیاپی ات با خداوند... ؟!
مرگت که رسید ؛
جسمی که سالها مایه ی فخر فروشی و جذب نگاه های هرزه بوده رهایت میکند...
آنوقت تو هستی و کوهی از گناه
تو هستی و نگاه های تحقیر آمیز
تو هستی و نگاه های اهل بیت و شهداء...
??کمی به خودت بیا...
مادرم ! تو را با "میم" محبتت میشناسم و میروم تا "ر"ی رستگاریات را در گوش تکتک قاصدکها زمزمه کنم...
آغوش گرمت را به خاطر آرامش دریاییاش دوست میدارم و ساحل بیکران دستانت را در نگاهم جمع میکنم و مرغ دل را در آسمان آبی نگاهت پرواز میدهم... تا نفسهایت همچون آفتاب سحرگاهی، نوازشگر روحم باشد... و لبخند دلنشینت بر کویر دلم باریدن گیرد که سخت تشنهام و درد مرا جز این، چه چیز التیام بخشد؟
مادرم ! دستان پرمهرت تا مرز پرستیدن میکِشاندم و قدومت بوسهگاه من است...
همواره نسیم، عطر تنت را برایم به ارمغان میآورد تا از یاد نبرم که بهترین رایحه بهاری را نزد خود دارم... تا تلنگری باشد برای قدرناشناسیهایم... و تا بفهماندم که هیچکس جز تو حق مادری را اینگونه تمام و کمال ادا نکرده است...
من غلامی ز غلامان توام یا زهرا
مستمندی به سر خان توام یا زهرا
از زمانی که به خود آمده ام فهمیدم
خاطر آشفته و حیران تو ام یازهرا
من دعا بودم ز روز ازل برلب تو
ذکری از نیمه سوزان توام یازهرا
متولد شده عشق توام بی بی جان
آه پرورده دامان توام یا زهرا
بیت الاحزان دلم شاهد اشک سحرت
اشک آن دیده گریان توام یازهرا
از ازل لطف تو شد شام حالم آری
تا ابد در خور احسان توام یا زهرا
شد یهودی ز نخ چادرت اسلام شناس
فخرم این بس که مسلمان توام یازهرا
ای یتیمان مدینه همه از پخت تو سیر
طالب لقمه ای از نان توام یازهرا
خواهرم ای دختر ایران زمین یک نظر عکس شهیدان را ببین
در خیابان چهره آرایش مکن از جوانان سلب آرامش مکن
خواهرم این لباس تنگ چیست پوشش چسپان رنگارنگ چیست
پوشش زهرا و زینب بهترین بر تو ای محبوب خواهر آفرین
پیش نامحرم تو طنازی مکن با اصول شرع لجبازی مکن
یادت اید از پیام کربلا که گاهی شرمت آید از خدا
در جوارش خویش را مهمان نما با خدا باش دل را ده صفا
یاد کن از آتش روز معاد طره گیسو مده بر دست باد
زلف را از روی سر بیرون مریز با حجاب خویش از پستی گریز
در امور خویش سرگردان مشو نوعروس چشم نامردان مشو
خواهر من قلب مهدی خسته است زین گناهان قلب او بشکسته است
خواهرم دیگر کودک نیستس فاش گویم عروسک نیستی
میخواهم از جور زمانه بگویم ، میخواهم بگویم و بنویسم از فسادی که جهان را چون پردهای فراگرفته اما زمان فرصتی است اندک و انسان آدمی است ناتوان. پس ذرهای از درد دلم را به زبان می آورم تا بدانی چقدر دلگیر و خستهام.
آغاز نامه به جهانبان جهان و جهانیان خدای هر دو جهان:
مولای من میدانی چند سال است انتظار میکشم. از وقتی سخن گفتهام و معنای سخن خود را فهمیدهام انتظارت را میکشم. بیا و این انتظار مرا پایان بده.
خستهام از دست زمانه ، چقدر جور زمانه را تحمل کنم. چقدر ناله مظلومانه کودکان و معصومانی را که زیر ستم اند بشنوم و سکوت کنم. خودت بیا و این جهان سیاه را پایان بده. بیا و جهان را آباد کن. بیا و از آمدنت جهان را شاد کن. میدانی چند نوجوان هم سن و سال من آوارهاند؟ چندین هزار کودک بی پناهند، خودت بیا و پناه بی پناهان باش
اللهم عجل لولیک الفرج و العافیه و النصر
جمعه یعنی لحظه لحظه انتظار
جمعه یعنی یک سما فریاد و آه
جمعه شد آقا کجایی ؟ بین راه!
جمعه وصل و رسیدن کی شود؟
از صبح ازل دل شده دیوانه مهدی
مبهوت و خمار از می میخانه مهدی
محبوب خدا می شود اندر همه عالم
دیوانه شود هر که ز پیمانه مهدی
فردوس برین را بدهم تا که دهندم
دیداری از آن صورت جانانه مهدی
ما را فقط این بس که ببینیم و بمیریم
آن دیده جادوئی و مستانه مهدی.
.::. Weblog Themes By Night Skin .::.