سفارش تبلیغ
صبا ویژن
تاریخ : پنج شنبه 93/8/1 | 1:5 صبح | نویسنده : مهسا

ساعت دلم را روی تو تنظیم میکنم آقای من! مرا دریاب تا گم نشوم...




تاریخ : سه شنبه 93/7/29 | 3:3 عصر | نویسنده : مهسا

ای برادر؛ای تمام هستی ام
ای برادر؛ای نگارمستی ام

ای برادر؛ای که هم مادر بدی و هم پدر
ای که در عمرت بدی خونین جگر

از چه گویم از دلت یااز سرت
یا که از درد تمام پیکرت
پیکرت ریش ریش شد ؛ریش ریش شد
جان مولا ؛جان من آتیش شد
ای برادر؛ با رفتنت پشتم شکست
روح از تنت رفت و جانم زتن برفت

ای برادر؛ رفتی و تنها گذاشتی ما را
جان مولا این چه کاری بود ؛ما را
این چه رسمی بود ؛کرد با ما روزگار

تقدیم ب برادرعزیزم که باامسال6سال شدکه منوتنهاگذاشته وهمچنین پسرعمه عزیزم ک ب شهادت رسید




تاریخ : سه شنبه 93/7/29 | 2:42 عصر | نویسنده : مهسا




تاریخ : سه شنبه 93/7/29 | 2:38 عصر | نویسنده : مهسا

 

مولایم !

دلم برای ورود تو لحظه شماری می کند و

حنجره ام تو را فریاد می زند،تو که تجلی عشقی

قنوتم را طولانی می کنم تا تو نیمه شبی برای آن دعا کنی

کوچه های غریب بی کسی را آب و جارو می کنم

تا تو صبحی زود از آن کوچه عبور کنی




تاریخ : سه شنبه 93/7/29 | 2:34 عصر | نویسنده : مهسا


تو همانی که دلم لک زده لبخندش را

او کــه هرگز نتوان یافت همانندش را

روسیاهــــم آقا ...

اللهم عجل لولیک الفرج..




تاریخ : سه شنبه 93/7/29 | 2:30 عصر | نویسنده : مهسا




تاریخ : دوشنبه 93/7/7 | 5:20 عصر | نویسنده : مهسا




تاریخ : دوشنبه 93/7/7 | 5:18 عصر | نویسنده : مهسا





تاریخ : یکشنبه 93/5/26 | 11:59 صبح | نویسنده : مهسا

 

بانو ...!

دستانت بوی نجابت می گیرند وقتی که :

مرتب میکنی چادرت را ...




تاریخ : یکشنبه 93/5/26 | 11:56 صبح | نویسنده : مهسا


برا پسراهم هستا .خداکنه هممون تک بشیم